1 یکی گفتا بدان ماند که در خواب در اندازد کسی خود را به غرقاب
2 بسی کوشد که بیرون آورد رخت ندارد سودش از کوشیدن سخت
3 چو از خواب اندر آید تاب دیده هراسی باشد اندر خواب دیده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دگر باره بگفتش کای خردمند طبیبانه در آموزم یکی پند
2 جوابش داد کای باریک بینش جهان جان و جان آفرینش
1 نکیسا چون زد این طیاره بر چنگ ستای باربد برداشت آهنگ
2 به آواز حزین چون عذرخواهان روان کرد این غزل را در سپاهان
1 چو روزی چند شاه آنجا طرب کرد به یاری خواستن لشگر طلب کرد
2 سپاهی داد قیصر بیشمارش به زر چون زر مهیا کرد کارش
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به