1 یکی گفتا بدان ماند که در خواب در اندازد کسی خود را به غرقاب
2 بسی کوشد که بیرون آورد رخت ندارد سودش از کوشیدن سخت
3 چو از خواب اندر آید تاب دیده هراسی باشد اندر خواب دیده
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 چنین گفت آن سخن پرداز شبخیز کزان آمد خلل در کار پرویز
2 که از شبها شبی روشن چو مهتاب جمال مصطفی را دید در خواب
1 در آن مدت که من در بسته بودم سخن با آسمان پیوسته بودم
2 گهی برج کواکب میبریدم گهی ستر ملایک میدریدم
1 یکی شب از شب نوروز خوشتر چه شب کز روز عید اندوهکشتر
2 سماع خرگهی در خرگه شاه ندیمی چند موزونطبع و دلخواه
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **