- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
یکی از ملوک خراسان محمود سبکتگین را به خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده مگر چشمان او که همچنان در چشم خانه همیگردید و نظر میکرد. سایر حکما از تأویل این فرو ماندند مگر درویشی که به جای آورد و گفت: هنوز نگران است که ملکش با دگران است. ,
2 بس نامور به زیر زمین دفن کردهاند کز هستیش به روی زمین بر نشان نماند
3 وآن پیر لاشه را که سپردند زیر گل خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند
4 زندهست نام فرّخ نوشیروان به خیر گر چه بسی گذشت که نوشیروان نماند
5 خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر زآن پیشتر که بانگ بر آید: فلان نماند