- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
یکی از پسران هارون الرشید پیش پدر آمد خشم آلود که فلان سرهنگ زاده مرا دشنام مادر داد. ,
هارون ارکان دولت را گفت جزای چنین کس چه باشد؟ ,
یکی اشاره به کشتن کرد و دیگری به زبان بریدن و دیگری به مصادره و نفی. ,
هارون گفت: ای پسر کرم آن است که عفو کنی و اگر نتوانی تو نیزش دشنام مادر ده نه چندان که انتقام از حد در گذرد آنگاه ظلم از طرف ما باشد و دعوی از قِبل خصم. ,
5 نه مرد است آن به نزدیک خردمند که با پیل دمان پیکار جوید
6 بلی مرد آن کس است از روی تحقیق که چون خشم آیدش، باطل نگوید