1 یک شبم دادی به عمری پیش خود بار، ای پسر بعد از آن یادم نکردی، یاد میدار، ای پسر
2 نیک بد حالم ز دست هجر حال آشوب تو لطف کن،ما را به حال خویش مگذار، ای پسر
3 کشتهٔ چشم توام، غافل مباش از حال من گوشمالم بر مده، گوشی به من دار، ای پسر
4 نالهٔ من در غم هجر تو شد زیر، ای نگار رحمتی کن، کز غم هجر توام زار، ای پسر
5 چون گل وصلی نخواهی هرگزم دادن به دست خارم از پای دل حیران برون آر، ای پسر
6 گفتهای: در کار عشق من بباید باخت جان خود ندارم در دو گیتی غیر ازین کار، ای پسر
7 گفتمش: بوسی بده، گفتا که: پر بشمار زر زر ندارم، چون شمارم؟ بوسه بشمار، ای پسر
8 دیگران را چون به وصل خویشتن کردی عزیز اوحدی را همچو خاک ره مکن خوار، ای پسر