شبی در خرقه رندآسا، گذر از سعدی شیرازی غزل 1115

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

شبی در خرقه رندآسا، گذر کردم به میخانه

1 شبی در خرقه رندآسا، گذر کردم به میخانه ز عشرت می‌پرستان را، منور بود کاشانه

2 ز خلوتگاه ربانی، وثاقی در سرای دل که تا قصر دماغ ایمن بود ز آواز بیگانه

3 چو ساقی در شراب آمد، به نوشانوش در مجلس به نافرزانگی گفتند کاول مرد فرزانه

4 به تندی گفتم آری من، شراب از مجلسی خوردم که مه پیرامن شمعش، نیارد بود پروانه

5 دلی کز عالم وحدت، سماع حق شنیده‌ست او به گوش همتش دیگر، کی آید شعر و افسانه

6 گمان بردم که طفلانند وز پیری سخن گفتم مرا پیری خراباتی، جوابی داد مردانه

7 که نور عالم علوی، فرا هر روزنی تابد تو اندر صومعش دیدی و ما در کنج میخانه

8 کسی کآمد در این خلوت، به یکرنگی هویدا شد چه پیری عابد زاهد، چه رند مست دیوانه

9 گشادند از درون جان در تحقیق سعدی را چو اندر قفل گردون زد کلید صبح دندانه

عکس نوشته
کامنت
comment