1 یکی پادشا خانهزآهن بساخت شبی آتش افتاد و آهن گداخت
2 پژوهش گرفتندکآن از چه بود شراری چنین بیامان از چه بود
3 پس از جهد بسیار بردند راه به دود دل عاجزی بی گناه
1 وزیر فرهنگ ای جسم فضل و جان ادب کز اصطناع تو معمور شد جهان ادب
2 ز زخم حادثه، لطف تو شد حصار هنر به جاه و مرتبه، عهد تو شد ضمان ادب
1 جهان جز که نقش جهاندار نیست جهان را نکوهش سزاوار نیست
2 سراسر جمال است و فر و شکوه بر آن هیچ آهو پدیدار نیست