- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یکی است بیتو گرم زهر در گلو ریزند و گر شراب به جام من از سبو ریزند
2 چه باده ها که بشوق تو از سبو به قدح کنند و از قدحش باز در سبو ریزند
3 بهای می چو نباشد به کوی باده فروش سزد که از پی این آب آبرو ریزند
4 کراست جرأت پرسش به محشر از خونی که تیر غمزه ی ترکان تندخو ریزند
5 نماند در گل او رنگ و بو که رنگی نیست در آن سرشک که از یاد روی او ریزند
6 خبر دهید بدلها (سحاب) آن خونها که از جفای وی از دیده ها فرو ریزند