یکی پر طمع پیش خوارزمشاه از سعدی شیرازی بوستان 3

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

یکی پر طمع پیش خوارزمشاه

1 یکی پر طمع پیش خوارزمشاه شنیدم که شد بامدادی پگاه

2 چو دیدش به خدمت دوتا گشت و راست دگر روی بر خاک مالید و خاست

3 پسر گفتش ای بابک نامجوی یکی مشکلت می‌بپرسم بگوی

4 نگفتی که قبله‌ست سوی حجاز چرا کردی امروز از این سو نماز؟

5 مبر طاعت نفس شهوت پرست که هر ساعتش قبلهٔ دیگر است

6 مبر ای برادر به فرمانش دست که هر کس که فرمان نبردش برست

7 قناعت سرافرازد ای مرد هوش سر پر طمع بر نیاید ز دوش

8 طمع آبروی توقر بریخت برای دو جو دامنی در بریخت

9 چو سیراب خواهی شدن ز آب جوی چرا ریزی از بهر برف آبروی؟

10 مگر از تنعم شکیبا شوی وگرنه ضرورت به درها شوی

11 برو خواجه کوتاه کن دست آز چه می‌بایدت ز آستین دراز؟

12 کسی را که درج طمع در نوشت نباید به کس عبد و خادم نبشت

13 توقع براند ز هر مجلست بران از خودش تا نراند کست

عکس نوشته
کامنت
comment