یکی غله مرداد مه توده از سعدی شیرازی بوستان 16

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

یکی غله مرداد مه توده کرد

1 یکی غله مرداد مه توده کرد ز تیمار دی خاطر آسوده کرد

2 شبی مست شد و آتشی برفروخت نگون بخت کالیوه، خرمن بسوخت

3 دگر روز در خوشه چینی نشست که یک جو ز خرمن نماندش به دست

4 چو سرگشته دیدند درویش را یکی گفت پروردهٔ خویش را

5 نخواهی که باشی چنین تیره روز به دیوانگی خرمن خود مسوز

6 گر از دست شد عمرت اندر بدی تو آنی که در خرمن آتش زدی

7 فضیحت بود خوشه اندوختن پس از خرمن خویشتن سوختن

8 مکن جان من، تخم دین ورز و داد مده خرمن نیکنامی به باد

9 چو برگشته بختی در افتد به بند از او نیک‌بختان بگیرند پند

10 تو پیش از عقوبت در عفو کوب که سودی ندارد فغان زیر چوب

11 بر آر از گریبان غفلت سرت که فردا نماند خجل در برت

عکس نوشته
کامنت
comment