- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یکی در بیابان سگی تشنه یافت برون از رمق در حیاتش نیافت
2 کله دلو کرد آن پسندیده کیش چو حبل اندر آن بست دستار خویش
3 به خدمت میان بست و بازو گشاد سگ ناتوان را دمی آب داد
4 خبر داد پیغمبر از حال مرد که داور گناهان از او عفو کرد
5 الا گر جفاکاری اندیشه کن وفا پیش گیر و کرم پیشه کن
6 کسی با سگی نیکویی گم نکرد کجا گم شود خیر با نیکمرد؟
7 کرم کن چنان کهت برآید ز دست جهانبان در خیر بر کس نبست
8 به قنطار زر بخش کردن ز گنج نباشد چو قیراطی از دسترنج
9 برد هر کسی بار در خورد زور گران است پای ملخ پیش مور