- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روزی این بیگانگی بیرون کند از خوی خویش آشنای ما شود مارا بخواند سوی خویش
2 هم رسد روزی که در کار بد آموز افکند این گره کامروز افکندهست بر ابروی خویش
3 لازم ناکامی عشق است استغنای حسن نیست جای شکوه گر میراندم از کوی خویش
4 چون پسندم باز فتراک تو ، زیر پا فکن این سری کز بار او فرسودهام زانوی خویش
5 سود وحشی چهره بر خاک درش چندان که شد هم خجل از راه او هم منفعل از روی خویش