روزی به دو زانو بر دلدار از قصاب کاشانی غزل 257

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

روزی به دو زانو بر دلدار نشستم

1 روزی به دو زانو بر دلدار نشستم گفتم که تویی قبله من گفت که هستم

2 گفتم چه شد آن عهد محبت که تو بستی گفتا که همان لحظه‌اش از ناز شکستم

3 گفتم که بخور باده گرفت و به زمین ریخت گفتم که چرا ریختی‌اش گفت که مستم

4 گفتم ز که عاشق‌کشی آموختی امروز گفتا که بدین شیوه من از روز الستم

5 گفتم که شکستی دل ما گفت درست است گفتم که چرا خنده‌زنان گفت که مستم

6 گفتم چه شد آن دل که ز قصاب ربودی برداشت ز زیر قدمش داد به دستم

عکس نوشته
کامنت
comment