یکی دیوانهٔ گریان از عطار نیشابوری الهی نامه 6

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

یکی دیوانهٔ گریان و دل سوز

1 یکی دیوانهٔ گریان و دل سوز شبی در پیش کعبه بود تا روز

2 خوشی می‌گفت اگر نگشائیم در بدین در همچو حلقه می‌زنم سر

3 که تا آخر سرم بشکسته گردد دلم زین سوز دایم رسته گردد

4 یکی هاتف زبان بگشاد آنگاه که پُر بت بود این خانه دو سه راه

5 شکسته گشت آن بتها درونش شکسته گیر یک بت از برونش

6 اگر می بشکنی سر از برون تو بتی باشی که گردی سرنگون تو

7 درین راه ازچنین سر کم نیاید که دریا بیش یک شبنم نیاید

8 بزرگی چون شنید آواز هاتف بدان اسرار شد دزدیده واقف

9 بخاک افتادو چشمش خون روان کرد بسی جان از چنین غم خون توان کرد

10 چو با او هیچ نتوانیم کوشید نمی‌باید بصد زاری خروشید

عکس نوشته
کامنت
comment