- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یکی را پسر گم شد از راحله شبانگه بگردید در قافله
2 ز هر خیمه پرسید و هر سو شتافت به تاریکی آن روشنایی نیافت
3 چو آمد بر مردم کاروان شنیدم که میگفت با ساروان
4 ندانی که چون راه بردم به دوست! هر آن کس که پیش آمدم گفتم اوست
5 از آن اهل دل در پی هر کسند که باشد که روزی به مردی رسند
6 برند از برای دلی بارها خورند از برای گلی خارها