-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بار دیگر از دل و از عقل و جان برخاستیم یار آمد در میان ما از میان برخاستیم
2 از فنا رو تافتیم و در بقا دربافتیم بینشان را یافتیم و از نشان برخاستیم
3 گرد از دریا برآوردیم و دود از نه فلک از زمان و از زمین و آسمان برخاستیم
4 هین که مستان آمدند و راه را خالی کنید نی غلط گفتم ز راه و راهبان برخاستیم
5 آتش جان سر برآورد از زمین کالبد خاست افغان از دل و ما چون فغان برخاستیم
6 کم سخن گوییم وگر گوییم کم کس پی برد باده افزون کن که ما با کم زنان برخاستیم
7 هستی است آن زنان و کار مردان نیستی است شکر کاندر نیستی ما پهلوان برخاستیم