- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم گهی رنجی نهد بر دل گهی بی جان کند جانم
2 به درد دل شدم خرسند که جز او نیست دلبندم به رنج تن شدم راضی که جز او نیست جانانم
3 به بازی گفتمش روزی که دل بر کن کنون از من نبردست ای عجب هرگز جزین یکبار فرمانم
4 شفیع آرم که را دیگر که را گویم که را خوانم کزین بازی ناخوش من پشیمانم پشیمانم
5 کنون نزدیک وی پویم وفا و مهر او جویم مگر بر من ببخشاید چو بیند چشم گریانم