- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر دست و پای بند گرانی نهاده ای نازم به بندگی که نشانی نهاده ای
2 ایمن نیم ز مرگ اگر رسته ام ز بند دلدوز ناوکی به کمانی نهاده ای
3 گوهر ز بحر خیزد و معنی ز فکر ژرف بر ما خراج طبع روانی نهاده ای
4 تا در امید عمر به پندار بگذرد از لطف در حیات نشانی نهاده ای
5 تا خسته بلا نبود بی گریزگاه در مرگ احتمال امانی نهاده ای
6 رازست، گر دلی به جفایی شکسته ای دارست، گر سری به سنانی نهاده ای
7 دوزخ به داغ سینه گدازی نهفته ای قلزم به چشم اشک فشانی نهاده ای
8 بر هر دلی فسون نشاطی دمیده ای بر هر تنی سپاس روانی نهاده ای
9 هر دیده را دری به خیالی گشوده ای هر فرقه را دلی به گمانی نهاده ای
10 غالب ز غصه مرد همانا خبر نداشت کاندر خرابه گنج نهانی نهاده ای