بر زلف تو تا باد صبا را گذر از غبار همدانی غزل 16

غبار همدانی

غبار همدانی

غبار همدانی

بر زلف تو تا باد صبا را گذر افتاد

1 بر زلف تو تا باد صبا را گذر افتاد بس نافۀ چین بر سر هر رهگذر افتاد

2 بس یوسف دل دید در آن چاه زنخدان دیوانه دلم بر سَر آنان به سر افتاد

3 ما را ز سر زلف تو این شیوه خوش آمد کاشفته چو ما بر سر و پای تو در افتاد

4 یک حلقه از آن زلف گره گیر گشودند صد عُقده به کار من بی پا و سر افتاد

5 دیگر خبر مردم هشیار نپرسد آن مست که در کوی مغان بی خبر افتاد

6 تا زلف تو در دست نسیم سحر افتاد کار من سودا زده زیر و زبر افتاد

عکس نوشته
کامنت
comment