1 ای روی تو از لطافت آیینه روح خواهم که قدح های خیالت به صبوح
2 در دیده کشم ولی ز خار مژه ام ترسم که شود پای خیالم مجروح
1 خدایگانا بر بنده بندگیت چنانک نماز و روزه بود بر جهانیان فرض است
2 و لیک عرض کنم حال خود که نزد صدور گشایش غم ارباب حاجت از عرض است
1 دادیم دل به دست تو در پای مفکنش غافل مشو ز ناله و زاری و شیونش
2 چون دست در غمت زد و پا استوار کرد گر دست می نگیری در پا میفکنش
1 ای قصر ملک را ز معالیت کنگره حزم تو گرد مرکز اسلام دایره
2 در طلعتت نجوم افق را مطالعه در منظرت سعود فلک را مناظره