فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی
فیض کاشانی

در روی چه خورشید تو دیدن از فیض کاشانی غزل 342

غزل 342 ام از 1187 غزلیات

در روی چه خورشید تو دیدن نگذارند

1 در روی چه خورشید تو دیدن نگذارند گرد سر شمع تو پریدن نگذارند

2 از بدر جبین تو هلالی ننمایند گل گل شکفد زان رخ و چیدن نگذارند

3 صد بار نظر افکنم آن سوی و مکرر از شرم و حیای تو رسیدن نگذارند

4 لعل تو مگر خمر بهشتست که کس را زان باده درین نشاه چشیدن نگذارند

5 با آب حیات است که جز خضر خط تو کس را بحوالیش چریدن نگذارند

6 تا تیغ زدی جان طلبی قاعدهٔ کیست بسمل شدگانرا بطپیدن نگذارند

7 در دام تو افتاد دل فیض و مر او را زین سلسله تا حشر رهیدن نگذارند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر در روی چه خورشید تو دیدن نگذارند

شاعر شعر در روی چه خورشید تو دیدن نگذارند چه کسی است ؟

شاعر شعر در روی چه خورشید تو دیدن نگذارند فیض کاشانی می باشد.

شعر در روی چه خورشید تو دیدن نگذارند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر در روی چه خورشید تو دیدن نگذارند چیست ؟

قالب شعر در روی چه خورشید تو دیدن نگذارند غزل است

مضمون اصلی شعر در روی چه خورشید تو دیدن نگذارند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر