بر آن سرم که نیاسایم از مشقت از وحشی بافقی غزل 369

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه

1 بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه روم به شهر دگر چون هلال اول ماه

2 به سبزی سر خوان کسی نیارم دست کنم قناعت و راضی شوم به برگ گیاه

3 کشیده باد مرا میل آهنین در چشم اگر کنم به زر آفتاب چشم سیاه

4 دل چو آینه ام تیره شد در این پستی بس است چند نشینم چو آب در تک چاه

5 به قعر چاه فنا اهل جاه از آن رفتند که پیش یار ستمگر نمی‌کنند نگاه

عکس نوشته
کامنت
comment