-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر آب حیات تو جهان همچو حیاتی است او نیز اگر باد رود از سرش آبیست
2 بهر تو یک تاب جهان کرد پدیدار ذرات جهان جمله عیان گشته ز تابیست
3 حرفیست جهان از ورق دفتر علت هرچند که خود را بسر خویش کتابیست
4 زاندیده کماهی نتواند رخ او دید کاویخته بر روی وی از نور نقابیست
5 از تشنگی آنرا که تو پنداشته بودی در بادیه از دور که آبیست، سرابیست
6 بیدار شو از خواب که این جمله خیالات اندر نظر دیده بیدار چه خوابیست
7 از جانب او نیست حجابی به حقیقت از جانب ما باشد اگر زانکه حجابیست
8 ساقی به هم باده بهیک خّم دهد امّا در مجلس ما مستی هر یک ز شرابیست
9 تنها نبود مغربی از نرگس او مست در هر طرف از نرگس او مست خرابیست