1 بر تخت ولایت آن ولی شاه بود خورشید محمد و علی ماه بود
2 نوری که از این هر دو نصیبی دارد میدان به یقین که نعمت الله بود
1 نعمت الله است دائم با خدا نعمت از الله کی باشد جدا
2 در دل و دیده ندیدم جز یکی گر چه گردیدم بسی در دو سرا
1 عارفی کو بُود ز آل عبا خواه گو خرقه پوش و خواه قبا
2 جان معنی طلب نه صورت تن تن بی جان چه می کند دانا
1 هرچه مقصود تو است آن گردد هرچه گوئی چنین چنان گردد
2 آفتاب ار چه شب نهان گردد روز روشن چو شد عیان گردد