1 بر ذره نشینم بچمد تختم بین موری بدو منزل ببرد رختم بین
2 گر لقمه مثل ز قرص خورشید کنم تاریکی سینه آورد بختم بین
1 عشقم که بهر رگم غمی پیوندست دردم که دلم بدرد حاجتمندست
2 صبرم که بکام پنجهٔ شیرم هست شکرم که مدام خواهشم خرسندست
1 گفتی که فلان ز یاد ما خاموشست از بادهٔ عشق دیگری مدهوشست
2 شرمت بادا هنوز خاک در تو از گرمی خون دل من در جوشست
1 در رفع حجب کوش نه در جمع کتب کز جمع کتب نمیشود رفع حجب
2 در طی کتب بود کجا نشهٔ حب طی کن همه را بگو الی الله اتب
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما