1 بر جرعه‌نوش عشق، بجز خون حلال نیست زان رو به دل ز خوردن خونم ملال نیست

2 خون مرا بریز که در شرع دوستی خون‌ریختن شهید وفا را وبال نیست

3 کار دل است پر مزن ای طایر حرم پرواز بوستان محبت به بال نیست

4 دل‌دوختن به وعده معشوق بی‌وفا جز آرزوی خام و خیال محال نیست

5 رضوان که می‌ستود گلستان خویش را انصاف داد خود که چو بزم وصال نیست

6 در باغ تا ز داغ جگر پنبه کنده‌ای قدسی چه گل که در عرق انفعال نیست