بر آن سری که بگیری ز لعل او از نیر تبریزی غزل 142

نیر تبریزی

آثار نیر تبریزی

نیر تبریزی

بر آن سری که بگیری ز لعل او کامی

1 بر آن سری که بگیری ز لعل او کامی شراب نوش که در عین پختگی خامی

2 براه بادیه شرط است سر قدم کردن اگر بکعبۀ گوش به بندی احرامی

3 نسیم صبح خدا را تو محرم رازی ببر زما به سر کوی دوست پیغامی

4 که آخر ای بت نامهربان من چه شود که خواجۀ برد از بنده بر زبان نامی

5 بخاکپای تو تا جان کنم نثار ایدوست بسوی پرستش رنجور غم بنه کامی

6 میان حلقۀ زلفی فتاده دل که از او پدید نیست نه آغازی و نه انجامی

7 رهت بصومعه ندهند زاهدان نیر قدیم بدیر مغان نه که رند بدنامی

عکس نوشته
کامنت
comment