1 شب رحیل چو کردم وداع شروان را دریغ حاصل من بود و درد حصهٔ من
2 شدم ز آتش هجران زدم بر آب ارس ارس بنالید از درد حال و قصهٔ من
3 به تیزی دم من بود و پری غم من خروش سینهٔ من داشت جوش غصهٔ من
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 هر تار ز مژگانش تیری دگر اندازد در جان شکند پیکان چون در جگر اندازد
2 کافر که رخش بیند با معجزهٔ لعلش تسبیح در آویزد، زنار دراندازد
1 سر به عدم درنه و یاران طلب بوی وفا خواهی ازیشان طلب
2 بر سر عالم شو و هم جنس جوی در تک دریا رو و مرجان طلب
1 چه نشینم که فتنه بر پای است رایت عشق پای برجای است
2 هرچه بایست داشتم الحق محنت عشق نیز میبایست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **