1 بر گل از عنبر کمندی بستهای گرد ماه از مشک بندی بستهای
2 از لب لعل و دهان تنگ، خوش شکرش بگشوده، قندی بستهای
3 از سر زلف پریشان هر نفس دست و پای مستمندی بستهای
4 هر دم از بهر شکار خاطری زین شوخی بر سمندی بستهای
5 بیدلانی کز تو میجستند کام چند را کشتی و چندی بستهای
6 میوهٔ وصلت به ما مشکل رسد زانکه بر شاخ بلندی بستهای
7 نیست عیبی گر بسوزانی مرا که آتشی اندر سپندی بستهای
8 اوحدی را کی پسندی بعد ازین؟ چون دل اندر ناپسندی بستهای
9 تا تو بستی بار تبریز، ای پسر بر دلم کوه سهندی بستهای