- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در چمن باغ چو گلبن شکفت بلبلی با باز درآمد به گفت
2 کز همه مرغان تو خاموش ساز گوی چرا بردهای آخر به باز
3 تا تو لب بسته گشادی نفس یک سخن نغز نگفتی به کس
4 منزل تو دستگه سنجری طعمهٔ تو سینه کبک دری
5 من که به یک چشم زد از کان غیب صد گهر نغز برآرم ز جیب
6 طعمهٔ من کرم شکاری چراست خانهٔ من بر سر خاری چراست
7 باز بدو گفت همه گوش باش خامُشیَم بنگر و خاموش باش
8 من که شدم کارشناس اندکی صد کنم و باز نگویم یکی
9 رو که توئی شیفتهٔ روزگار زانکه یکی نکنی و گوئی هزار
10 من که همه معنیَم این صیدگاه سینه کبکم دهد و دست شاه
11 چون تو همه زخم زبانی تمام کرم خور و خار نشین والسلام
12 خطبه چو بر نام فریدون کنند گوش بر آواز دهل چون کنند
13 صبح که با بانگ خروس است و بس خندهای از راه فسوس است و بس
14 چرخ که در معرض فریاد نیست هیچ سر از چنبرش آزاد نیست
15 بر مکش آوازهٔ نظم بلند تا چو نظامی نشوی شهر بند