1 بر دست یکی تیغ چو آب است مرا کز وی همه ساله فتح باب است مرا
2 پیوسته دل خصم کباب است مرا وز کلّه او جام شراب است مرا
1 دردی از هجر تو دیدم، که ندیدم هرگز و آنچه این بار کشیدم، نکشیدم هرگز
2 کامم این بود که در پای تو میرم روزی مُردم از حسرت و این کام ندیدم هرگز
1 سرو را خطه کمال نماند رونق گلشن جمال نماند
2 طاق ایوان مکرمت بشکست سرو بستان اعتدال نماند
1 ای ز دوری رخت جامه صبرم شده چاک شخص عقلم شده در چنگ هوای تو هلاک
2 در دو عالم اگرم هیچ نباشد سهل است چون تو هستی اگرم هیچ دگر نیست چه باک