-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در کف شاه جهان آن ثانی صاحبقران نیزه را بین جلوه گر چون برق لامع از سحاب
2 نی غلط گفتم، کفش خورشید اوج رفعتست نیزه زرین بود خط شعاع آفتاب
3 رمح او شمعست و مرغ روحها پروانه اش کانچه در شمع آتشست اندر سنان اوست آب
4 صفحه عمر عدو را خط کشد روز مصاف نیزه اش را خطی از بهر همین آمد خطاب
5 یک نهال و صد ثمر، چون دست ارباب هنر چون عصای موسوی در هر مصافی کامیاب
6 گر بدریا افتد از برق سنان او فروغ در میان آب ماهی را توان کردن کباب
7 دردل و جان عدو چیزی بجز آتش مباد تا سنانش را بود از چشمه سار فتح آب