-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر رخش آیینه را یک چشم حیران است و بس جوهر دل را غرض نیرنگ امکان است و بس
2 هر متاعی دارد اینجا جلوه عرض ظهور انتخاب نسخه هستی نه اینسان است و بس
3 کی شود بیلطف او جمعیت دیو و پری؟! خاصیت تنها نه در دست سلیمان است و بس!
4 از حدیث لعل او این نکته روشن شد مرا لعل کی مخصوص در کوه بدخشان است و بس؟!
5 کوهکن گر جان شیرین کرد صرف بیستون حاصلش ازین تمنا کندن جان است و بس
6 آنچه از باغ امید وصل او چیدم ثمر بر دلم ز ابروی او یک دسته پیکان است و بس
7 طغرل از درس کمال خویش دارم خجلتی کز عرق بر جبههام جوش چراغان است و بس