- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر رخ شکستم از خطا رنگ امید و بیم را بیند منجم طالعم از هم درد تقویم را
2 علم ارادت گر کند ذوقی نصیب جان من مستوفی امر قضا باطل کند تقسیم را
3 عشق از برای داغ من آتش به جانان می زند افغان که کردم دوزخی، گلزار ابراهیم را
4 نقدی که دوران برده است از کیسه عمرم برون جاوید مستغنی شوم از صد دهد گر نیم را
5 رفتم که مستان بگذرم از خدمت پیر مغان گلبانگ آزادی کشم دوشی زنم تسلیم را
6 نقشی به باطن دیده ام خواهم به حسن کودکی آرایش مسند کنم زینت دهم دیهیم را
7 یوسف که کردی سلطنت نهیش ز تعظیم پدر گر شأن حسنش بنگرد واجب کند تعظیم را
8 بر آسمان سروری خورشید اگر طالع شود جویند ذرات جهان بر یکدگر تقدیم را
9 امروز صاحب ذوق و دل غیر از «نظیری » نیست کس رشکست بر کاخ گدا! سلطان هفت اقلیم را