-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روی جانان مگر از دیدهٔ جانان بینی یا مگر ز آینهٔ طلعت خوبان بینی
2 آن جمالی که فروغش کمر کوه شکست کی توان از نظر موسی عمران بینی
3 باجابت نرسد تا تو تو باشی «ارنی» «لن ترانی» شنوی موسی و حرمان بینی
4 گر تو در هستی او هستی خود در بازی مشگل خویش در اینره همه آسان بینی
5 گم شو ای ذره در آن مهر که تا سر نهان مو بمو فاش در آن زلف پریشان بینی
6 نیستی گیر و بمان طنطنه و هستی را اولیا وار که تا دولت ایشان بینی
7 دل چه در باختی ای فیض ز جان هم بگذر کز سر جان چه گذشتی همه جانان بینی