-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر رخ هر آرزو در بند تا محرم شوی دیده پوش از سیر باغ خلد تا آدم شوی
2 میکند از ترک لذت موم جا در چشم داغ دل ز وصل انگبین بردار تا مرهم شوی
3 زد حباب از خودنمایی خیمه از دریا برون چون صدف پستی گزین تا با گهر همدم شوی
4 ز آرزوی مور نه بر دیده انگشت قبول تا توانی چون سلیمان صاحب خاتم شوی
5 سربلندی بایدت، افتادهای را دست گیر مردهای احیا نما تا عیسی مریم شوی
6 بندبند استخوانم همچو نی دارد فغان خواهیام کردن نوازش گر به من همدم شوی
7 کشته آن غمزهام قصاب چون، خاک تو را جام اگر سازند جا دارد که جام جم شوی