1 بر سبزه نشست بلبل و قمری باید می سرخ چون گل حمری
2 آری می سرخ درخور است از آنک بر سبزه نشست بلبل و قمری
3 آن سرخ میئی که گرش بربویی نشناسیش از بنفشهٔ برّی
4 آن می که سحابش اندرون بینی رخشندهتر از ستارهٔ شعری
1 به سر بنهاد احمدشاه دیهیم کیانی را ببین با تاج کیکاوس، کیکاوس ثانی را
2 الا ای کاوه خنجرکش، سوی ضحاک لشکرکش فریدون است هان برکش ، درفش کاویانی را
1 ز دانایی بنالد مرد دانا که دانا را خرد بندی است برپا
2 ز سیری کرده قی در هند، راجه گرسنه خفته «روسو» در اروپا
1 بود مر ابر را اندر کمین باد برد مر ابر را زین سرزمین باد
2 چو ابر آید نباریده به صحرا وز بادی، که دیدست اینچنین باد