-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر دلم دوش دری از حرم راز گشود بسته بود این در اقبال بمن باز گشود
2 بود بر رشته پیوند دلم با غم دوست عقده جهل بسی ناخن اعجاز گشود
3 مرغ نارسته پر روح مرا مستی عشق داد پرواز که گفتی که پر ناز گشود
4 اینگل از باغ که بشکفت که چون بلبل باغ از گلوی من سودازده آواز گشود
5 لوحش الله بدین نغمه که زد مطرب عشق عقده دام دل از دمدمه ساز گشود
6 دلم از عشق نهان گنج گهر بود و بخلق در این گنج گهر دیده غماز گشود
7 تلخ کامی من از یار بدل شد که بحرف لب پر شهد تر از شکر اهواز گشود
8 دل من رفت بعرش از طرب ساز سماع این چه بالیست که آنمرغ طربساز گشود
9 نرسد کفر بایمان صفا بی رخ دوست در این کعبه بمن آن بت طناز گشود