- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر چهرهٔ او هر که زمانی نگران شد مانند من از مهر رخش بیدل و جان شد
2 یارم به در مسجد نو بر لب جویی آمد چو گل تازه و چون سرو روان شد
3 بر سینه زدم سنگ و دلم تنگ شد از غم تا از برم آن سنگ دل تنگ دهان شد
4 در مجمع خوبان که به از حور بهشتند دلدار من آن دارد و دل عاشق آن شد
5 تا مست شوی از لب معشوقه چو حیدر می نوش که عید آمد و ماه رمضان شد