- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم
2 خود سراپرده قدرش ز مکان بیرون بود آن که ما در طلبش جمله مکان گردیدیم
3 همچو بلبل همه شب نعره زنان تا خورشید روی بنمود چو خفاش نهان گردیدیم
4 گفته بودیم به خوبان که نباید نگریست دل ببردند و ضرورت نگران گردیدیم
5 صفت یوسف نادیده بیان میکردند با میان آمد و بی نام و نشان گردیدیم
6 رفته بودیم به خلوت که دگر می نخوریم ساقیا باده بده کز سر آن گردیدیم
7 تا همه شهر بیایند و ببینند که ما پیر بودیم و دگرباره جوان گردیدیم
8 سعدیا لشکر خوبان به شکار دل ما گو میایید که ما صید فلان گردیدیم