عمرها در پی مقصود به جان از سعدی شیرازی غزل 436

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم

1 عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم

2 خود سراپرده قدرش ز مکان بیرون بود آن که ما در طلبش جمله مکان گردیدیم

3 همچو بلبل همه شب نعره زنان تا خورشید روی بنمود چو خفاش نهان گردیدیم

4 گفته بودیم به خوبان که نباید نگریست دل ببردند و ضرورت نگران گردیدیم

5 صفت یوسف نادیده بیان می‌کردند با میان آمد و بی نام و نشان گردیدیم

6 رفته بودیم به خلوت که دگر می نخوریم ساقیا باده بده کز سر آن گردیدیم

7 تا همه شهر بیایند و ببینند که ما پیر بودیم و دگرباره جوان گردیدیم

8 سعدیا لشکر خوبان به شکار دل ما گو میایید که ما صید فلان گردیدیم

عکس نوشته
کامنت
comment