- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عمری ار موسی کاظم ز جفا مسجون بود در صدف گوهر بحر عظمت مکنون بود
2 مظهر غیب مصون بود و حجاب ازلی اسم اعظم ز نخست از همه کس مخزون بود
3 ماه کنعان بُد و شد گاه تنزل در چاه یا که زندان شکم ماهی و او ذوالنون بود
4 کاظم الغیظ که با صبر و شکیبائی او صبر ایوب چه یک قطره که با جیحون بود
5 پرتوی بود که تابید از این نور جمال آن تجلی که دل موسی از او مفتون بود
6 پور عمران نکشید آنچه که موسی ز رشید ظلم فرعون نه همچون ستم هارون بود
7 پای در سلسله سر سلسلۀ عشق نهاد لیلی حسن ازل را ز ازل مفتون بود
8 سندی ار زهر ستم ریخت بکامش چه عجب تلخی کام وی از تلخی زهر افزون بود
9 از رطب سوخته موسی چه ز انگور رضا نخل وحدت ثمرش میوۀ گوناگون بود
10 کس ندانست در آن حال که حالش چون گشت غمگسار وی و غمپرور وی، بیچون بود
11 گر بمطموره غریبانه بجانان جان داد دل بیگانه و خویش از غم او پر خون بود
12 شحنۀ شهر اگر شهره نمودش چون مهر لیک از بار غمش فُلک فلک مشحون بود