1 عمریست قیامتکدهٔ گردش حالم چون آینه مینای پریزاد خیالم
2 حسرت ثمر نشو و نمایم چه توان کرد سر تا به قدم چون مژه یک ریشه نهالم
3 آیینهٔ من ریختهٔ رنگ ملالیست بالیدهٔ چینی چو مه از چین هلالم
4 بیرنگیام از شوخی اظهار مبراست در آینه هم آینه کافیست مثالم
5 معموره سوادش خط تسخیر جنون نیست الفت قفس سایهٔ مژگان غزالم
6 ای تشنه سراغ اثرم سیر عدم کن در خلوت اندیشهٔ خاکست سفالم
7 در پردهٔ خواب اینهمه توفان خیالست نقشی نتوان یافت اگر چشم بمالم
8 خودبینی شخص آینهٔ ناز مثال است بر خود نگهی تا من موهوم ببالم
9 در بزم و ساز طربم سخت خموش است کو بخت سپندیکه شوم داغ و بنالم
10 ساز سحرم قابل آهنگ نفس نیست شاید به نسیمی رسد افشاندن بالم
11 بیدل نفسم سحر بیان خم زلفی است آشفت جوابی که طرف شد به سؤالم
دیدگاهها **