جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

عمر از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1129

غزل 1129 ام از 6329 غزلیات

عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر

1 عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر

2 هر که جز عاشقان ماهی بی‌آب دان مرده و پژمرده است گر چه بود او وزیر

3 عشق چو بگشاد رخت سبز شود هر درخت برگ جوان بردمد هر نفس از شاخ پیر

4 هر که شود صید عشق کی شود او صید مرگ چون سپرش مه بود کی رسدش زخم تیر

5 سر ز خدا تافتی هیچ رهی یافتی جانب ره بازگرد یاوه مرو خیر خیر

6 تنگ شکر خر بلاش ور نخری سرکه باش عاشق این میر شو ور نشوی رو بمیر

7 جمله جان‌های پاک گشته اسیران خاک عشق فروریخت زر تا برهاند اسیر

8 ای که به زنبیل تو هیچ کسی نان نریخت در بن زنبیل خود هم بطلب ای فقیر

9 چست شو و مرد باش حق دهدت صد قماش خاک سیه گشت زر خون سیه گشت شیر

10 مفخر تبریزیان شمس حق و دین بیا تا برهد پای دل ز آب و گل همچو قیر

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر

شاعر شعر عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر چه کسی است ؟

شاعر شعر عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر چیست ؟

قالب شعر عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر غزل است

مضمون اصلی شعر عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر