عمر بگذشت بدو سال از ابراهیم شاهدی دده غزل 62

ابراهیم شاهدی دده

آثار ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

عمر بگذشت بدو سال اگر باز آید

1 عمر بگذشت بدو سال اگر باز آید دل گم گشته در آن زلف دگر باز آید

2 دل و جان را بفرستیم به استقبالش چون مه چارده ما ز سفر باز آید

3 دیده روشن شود از رایحه پیرهنش گر از آن یوسف گم گشته خبر باز آید

4 چه شود گر ز غبار قدمش هر سحری با صبا کحل جلایی به نظر باز آید

5 بود در دام سر زلف تو مرغ دل من غمزه‌ات نیز به خونریز جگر باز آید

6 بگذرم از دل و جان و بنهم بر گذرش گر خدنگ تو از این راه گذر باز آید

7 عمر دیگر ز نوش باز به تن باز آید شاهدی را اگر آن عمر بسر باز آید

عکس نوشته
کامنت
comment