- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عمر بگذشت بدو سال اگر باز آید دل گم گشته در آن زلف دگر باز آید
2 دل و جان را بفرستیم به استقبالش چون مه چارده ما ز سفر باز آید
3 دیده روشن شود از رایحه پیرهنش گر از آن یوسف گم گشته خبر باز آید
4 چه شود گر ز غبار قدمش هر سحری با صبا کحل جلایی به نظر باز آید
5 بود در دام سر زلف تو مرغ دل من غمزهات نیز به خونریز جگر باز آید
6 بگذرم از دل و جان و بنهم بر گذرش گر خدنگ تو از این راه گذر باز آید
7 عمر دیگر ز نوش باز به تن باز آید شاهدی را اگر آن عمر بسر باز آید