1 ای نفس عجب که با دلم همنفسی من بندهٔ آن صبح که خندان برسی
2 ای در دل شب چو روز آخر چه کسی هم شحنه و دزد و خواجه و هم عسسی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا آن رنگ بین وان هنگ بین وان ماه بدر اندر قبا
2 از سرو گویم یا چمن از لاله گویم یا سمن از شمع گویم یا لگن یا رقص گل پیش صبا
1 اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی وگر شراب نداری چرا خبر نکنی
2 وگر سه چار قدح از مسیح جان خوردی ز آسمان چهارم چرا گذر نکنی
1 عاشق روی جان فزای توییم رحمتی کن که در هوای توییم
2 تو به رخسار آفتابی و مه ما همه ذره در هوای توییم
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
1 دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
2 در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به