-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه به دوستان دگر عرض دعا که میبرد اشک چکید و ناله رفت، نامهٔ ما که میبرد
2 توأم گل دمیدهایم دامن صبح چیدهایم در چمنیکه رنگ ماست بوی وفا که میبرد
3 نغمهٔ محفلکرم وقف جنون سایل است ورنه به عرض مدعا عرض حیا که میبرد
4 ننگ هوس نمیکشد دولت بیزوال ما بر در کبریای فقر نام هما که میبرد
5 کرد کشاکش هوس مفلست از شکوه ناز آگهی اینکه از کفت رنگ حنا که میبرد
6 هرکه گذشت ازین چمن ریشهٔ حسرتش بجاست این همه کاروان رنگ رو به قفا که میبرد
7 آینهٔ حضور دل تحفهٔ دیر و کعبه نیست آنچه نثار نازتست در همه جاکه میبرد
8 از غم هستی و عدم یاد تو کرد فارغم خاک مرا به باد هم ازتو جدا که می برد
9 شمع چو وقت دررسد خفته به بال وپررسد رفتن اگر به سر رسد زحمت پا که میبرد
10 تا به فلک دلیل ما چشمگشودنست و بس کوری اگرنه ره زند کف به عصاکه میبرد
11 بیدل از الفت هوس نگذر و راه انس گیر منتظر طلب مباش ننگ بیاکه میبرد