آه که از ره کرم یار نکرد از حسین خوارزمی غزل 260

حسین خوارزمی

آثار حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

آه که از ره کرم یار نکرد یارئی

1 آه که از ره کرم یار نکرد یارئی سوختم از غم و نشد رنجه بغمگسارئی

2 بر سر صید خود مرا کشت و نگاه هم نکرد لایق صید خسروی نیست چو من شکارئی

3 چاره کار عاشقان زاری و زور و زر بود زور و زرم چو نیست هست چاره بنده زارئی

4 کبر و ریا نمیکنم بر در کبریای او عزت و سرفرازیم مسکنت است و خوارئی

5 نیستم آتشی صفت سر بهوا نمی کشم بر درش آبروی من هست ز خاکسارئی

6 من بامید لطف تو آمده ام به پیش در بدرقه طریق من هست امیدوارئی

7 با تن همچو برگ که کوه بلا همی کشم پیشه عاشقان بود طاقت و برد بارئی

8 شد ز علاج درد من عقل بعجز معترف زانکه ز عشق خورده ام ضربت زخم کارئی

9 گر به نثارت آورم همچو حسین جان بکف از رخ اهل دل کشم خجلت و شرمسارئی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر