- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه از جوش صفای طبع معنیزای من زنگ غم آیینهسان بگرفته سر تا پای من!
2 عاقبت از دست نیرنگ زلیخای قدر گوشه زندان محنت شد چو یوسف جای من!
3 مهر راحت دشمنم گردیده از بخت سیه دوستان را نیست هرگز ذرهای پروای من!
4 تا شدم من محرم میخانه بزم وجود باده عشرت نخواهی یافت از مینای من!
5 مشتری اقبال نظمم لیک در بازار دهر جز قماش غم نباشد دیگری سودای من!
6 دستبند دعویام بود حلقه زلف بتان زان سبب شد بسته بیزنجیر اکنون پای من!
7 گشتم از تهمت اسیر دوزخ قهر عدو یاد چون گلزار جنت منزل و مأوای من!
8 طغرل از جور فلک گشتم اسیر قید غم گرنه لطف حق ببخشاید به حالم وای من!