- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه آتشناک من بوی دل مجنون دهد گر نسوزد دل، کجا این روشنی بیرون دهد
2 بس محالست اینکه گردونم دهد نقد مراد او که تا یکذره دارم می ستاند چون دهد
3 گرنه از بیداد او تیغم رسد بر استخوان کی بگویم این حکایتها که بوی خون دهد
4 ماهی اندامی که سوزی در جگر دارم ازو بر نگردم گر هزاران غوطه در جیحون دهد
5 حقه ی فیروزه ی افلاک دارد نوش و نیش دل خراشد هر که را یکبار ازین معجون دهد
6 طالب میخانه ی عشقم که مست جام او حشمت جمشید بخشد ملک افریدون دهد
7 وه چه دلکش مجلسی داری که هر روز آفتاب رو به دیوار تو آرد پشت بر گردون دهد
8 عشق در هر مشربی کیفیتی دارد غریب یک شرابست این و لیکن نشأه دیگرگون دهد
9 دیده دریا کن فغانی تا کنارت پر شود تا صدف باران نگیرد کی در مکنون دهد