-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه ناکام چه مقدار توان خون خوردن زین دو دم زندگیی تا به قیامت مردن
2 داغ یأسمکه بهکیفیت شمع است اینجا آگهی سوختن و بستن چشم افسردن
3 فرصت هستی از ایمای تعین خجل است صرفهٔ نقد شرر نیست مگر نشمردن
4 پارسایی چقدر شرم فضولی دارد بال سعی مگس و ناله به عنقا بردن
5 مشت خاکیمکمینگاه هواییکه مپرس چه خیالست به پرواز عنان نسپردن
6 دل تنک حوصله و دشت تعلق همه خار یا رب این آبله را چند توان آزردن
7 چه توان کرد به هر بیجگریها بیدل ناگزیریم ز دندان به جگر افشردن