- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باده ده آن یار قدح باره را یار ترش روی شکرپاره را
2 منگر آن سوی بدین سو گشا غمزه غمازه خون خواره را
3 دست تو میمالد بیچاره وار نه به کفش چاره بیچاره را
4 خیره و سرگشته و بیکار کن این خرد پیر همه کاره را
5 ای کرمت شاه هزاران کرم چشمه فرستی جگر خاره را
6 طفل دوروزه چو ز تو بو برد میکشد او سوی تو گهواره را
7 ترک کند دایه و صد شیر را ای بدل روغن کنجاره را
8 خوب کلیدی در بربسته را خوب کمندی دل آواره را
9 کار تو این باشد ای آفتاب نور فرستی مه و استاره را
10 منتظرش باش و چو مه نور گیر ترک کن این گنگل و نظاره را
11 رحمت تو مهره دهد مار را خانه دهد عقرب جراره را
12 یاد دهد کار فراموش را باد دهد خاطر سیاره را
13 هر بت سنگین ز دمش زنده شد تا چه دمست آن بت سحاره را
14 خامش کن گفت از این عالم است ترک کن این عالم غداره را